گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروه 213 آخرین مطالب
پنج شنبه 24 آذر 1391برچسب:, :: 13:35 :: نويسنده : Azad
دانشجوی تهران شمال : نکته : وقتی می خونید این قسمتو سعی کنید لباتون تا حد امکان غنچه باشه: بی ادب , تو واقعا عقلتو از دست دادی . منو ترسوندی بی ...تلفظ : بی ششووور ( امیدوارم ولنتاین کچل شی . بد بد بد)
دانشجوی پزشکی : در دیکشنری این بروبچ کلمه ی فحش تعریف نشدست!!!
دانشجوی هنر : من شعر دوازدهم از هشت کتاب استاد سهراب رو به تو بی ادب بی فرهنگ تقدیم می کنم امیدوارت گیتارت بشکنه و تا اخر عمر یکه و تنها و بی عشق و ژولیت بمونی . وفتی هم کار بالا می گیره کاریکاتور همدیگه رو می کشن .
دانشجوی الهیات : یا ایهو الذی فحشو فحشً فاحشتن ای هستیت به عدم مبدل , ای دچار دور تسلسل شده , ای علتت به ممکن الوجود گرویده , فلسفه ی تو دچار تضاد شده و من به خود اجازه ی بحث نمی دم .... * *: این آخری که گفت از اون ناجوراش بود که فلش بک زد به دوران دبیرستان و رشته ی علوم انسانی که می خوند و واسه خودش یلی بود
دانشجوی تربیت بدنی: به من گفتی ... , ... خودتی و جد و آبادت به همین کوتاهی البته بعدش یه 2 ساعتی بزن بزن می شه
دانشجوی زبان خارجی : هنوز دعوا نشده , شروع می کنن خارجکی بلغور کردن البته به نظر من اگه ترجمه ی حرفاشونو می دونستند خودشون رو زبونشون فلفل می ریختن و 2 روز تو اتاق خودشونو حبس می کردن
دانشجوی حقوق : تو با این کارت به حقوق شهروندی من تجاوز کردی و من طبق اصل 153 قانون اساسی حق دارم ازت شکایت کنم و مادرتو به عزات بشونم شما می تونید هیچی نگید اما هر چی بگید بر علیه شما تو دادگاه استفاده می شه . راستی اگه وکیل تسخیری خواستی به خودم بگو دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 22:12 :: نويسنده : مهران
الهی! باخاطری خسته، دل به کرم تو بسته, دست از اساتید شسته و در انتظار نمرات نشسته ام.
پاس شوند کریمی,
… پاس نشوند حکیمی،
نیفتم شاکرم، بیفتم صابرم.
الهی شهریه ها بالاست که میدانی ،وجیبم خالیست که میبینی.
نه پای گریز از امتحان دارم ونه زبان ستیز با استاد،
الهی دانشجویی راچه شاید و از او چه باید؟
دستم بگیر یاارحم الراحمین . . . !
دو شنبه 21 آذر 1391برچسب:, :: 14:30 :: نويسنده : مهران
دوست دختر موجودی زنده وبسیار زیبا که با مشخصه های زیر شناسایی آن به راحتی امکان پذیر است ادامه مطلب... ادامه مطلب ... دو شنبه 22 آذر 1391برچسب:, :: 11:42 :: نويسنده : مهران
حالت چشم هنگام درس دادن استاد سر کلاس : (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-)
وقتی استاد خبر امتحان رو میده : (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O)
... ... موقع امتحان: (←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→)
وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری: (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)
وقتی که نمره ها رو میزنن : (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 22:2 :: نويسنده : مهران
صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..
۶ صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .
۷صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره!!!!!!!! ادامه مطلب... ادامه مطلب ... دو شنبه 23 آذر 1391برچسب:, :: 11:30 :: نويسنده : مهران
دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند
*******
اگر یه دختر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه، از خونه فرار می کنه. اما یه پسر اگر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری می ده! ادامه مطلب... ادامه مطلب ... دو شنبه 21 آذر 1391برچسب:, :: 14:31 :: نويسنده : مهران
تاريخچه تقلب از جايي شروع مي شود كه " حسن كچل " براي نخستين بار به مكتب رفت . از بد ماجرا ، همان روز امتحان ماهيانه كودكان مكتب بود.... ادامه مطلب... ادامه مطلب ... دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 21:31 :: نويسنده : مهران
تفاوت گفتاری پسر و دختر در پای تلفن
بعد از قطع کردن تلفن :
شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 21:51 :: نويسنده : مهران
دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! ادامه مطلب... ادامه مطلب ... شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : مهران
فرانسه: پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم! دختر: با کمال میل موسیو! پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم! دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با کمال میل می پذیرم!
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم! خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم! دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم! پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ... پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ... ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ... ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ... ... هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ! دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس! شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی! ساعت 10 زنگ میزنم! شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 21:29 :: نويسنده : مهران
اصطلاحات خفن
ادامه مطلب... ادامه مطلب ... جمعه 17 آذر 1391برچسب:, :: 13:42 :: نويسنده : مهران
توي يک کلاس خلوت --------------------- دو تا دانشجو اسيرن ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... جمعه 17 آذر 1391برچسب:, :: 13:39 :: نويسنده : مهران
عشقی چند منظوره که در تقلب ها و ورقه عوض کردن سر جلسه امتحان هم کاربرد بسزایی دارد. می تواند کلی هم بانی خیر شود برای بچه های دیگر !سر کلاس معمولاً عشاق جوری می نشینند که امتداد نگاهشان از هم عبور کند ..
ادامه مطلب... ادامه مطلب ... پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 23:23 :: نويسنده : مهران
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 23:17 :: نويسنده : مهران
خانم ها حالشو ببرند... با عذرخواهی از انگشت شمار مردان متفاوت طنز ه هاااااااااااااااااااااااااااااااا...! ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : مهران
دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 14:43 :: نويسنده : مهران
دخترها نمیتوانند دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 14:37 :: نويسنده : مهران
صبحگاه: ....................... ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 14:26 :: نويسنده : مهران
دختر: سلام خواهش میكنم! Asl pls ؟
پسر: تهران/وحید/26 و شما؟
دختر: تهران/نازنین/22
پسر: چه اسم قشنگی! اسم مادربزرگه منم نازنینه!
دختر: مرسی! شما مجردین؟
پسر: بله. شما چی؟ ازدواج كردین؟ ادامه مطلب... ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 14:13 :: نويسنده : مهران
دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 14:5 :: نويسنده : مهران
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن ادامه مطلب... ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 13:45 :: نويسنده : مهران
بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به بررسی روند رشد و نمو یک کودک (پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم :
اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است. برید به ادامه مطلب... ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 13:17 :: نويسنده : مهران
ازدواج در ایران دارای رسوم و قواعدی است که برخی از آنها منحصر به فرهنگ ایرانی است. این رسوم در طول تاریخ به دفعات تغییر کردهاند و در میان اقوام، ادیان و مذاهب، و حتی طبقات اجتماعی گوناگون به فراخور متفاوت هستند.
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 12:35 :: نويسنده : مهران
بقیه تو ادامه مطلب....
ادامه مطلب ... یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 16:27 :: نويسنده : مهران
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 16:23 :: نويسنده : behnam
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 16:22 :: نويسنده : مهران
> سال 1230: >زن : آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده…!!! >مرد: بلند خندیده ؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. !!! نخیر نمی شه باید بکشمش… !!! >– بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه…
> سال 1290: >زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها ! شکر خورد. !!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده… >مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت… !!! > بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه…
> سال 1330: >زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ… >مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم . یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی… > بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه…
> سال1390: >زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا) >مرد: من… اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شالتو بیار جلوتر. نه… نه… نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره… !!!
> سال 1400: >بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو میبخشه
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 16:15 :: نويسنده : مهران
بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 1:32 :: نويسنده : Azad
متأسفم!نتونستم برای زنتون کاری کنم!! مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".
شنبه 11 آذر 1391برچسب:, :: 23:49 :: نويسنده : Azad
سال ۳۶۵ روز است در حالی که: پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 14:19 :: نويسنده : مهران
پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 14:10 :: نويسنده : مهران
پيوندها
|
|||
![]() |