گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروه 213 آخرین مطالب
شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 21:51 :: نويسنده : مهران
دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! ادامه مطلب... ادامه مطلب ... شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : مهران
فرانسه: پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم! دختر: با کمال میل موسیو! پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم! دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با کمال میل می پذیرم!
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم! خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم! دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم! پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ... پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ... ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ... ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ... ... هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ! دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس! شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی! ساعت 10 زنگ میزنم! شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 21:29 :: نويسنده : مهران
اصطلاحات خفن
ادامه مطلب... ادامه مطلب ... جمعه 17 آذر 1391برچسب:, :: 13:42 :: نويسنده : مهران
توي يک کلاس خلوت --------------------- دو تا دانشجو اسيرن ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... جمعه 17 آذر 1391برچسب:, :: 13:39 :: نويسنده : مهران
عشقی چند منظوره که در تقلب ها و ورقه عوض کردن سر جلسه امتحان هم کاربرد بسزایی دارد. می تواند کلی هم بانی خیر شود برای بچه های دیگر !سر کلاس معمولاً عشاق جوری می نشینند که امتداد نگاهشان از هم عبور کند ..
ادامه مطلب... ادامه مطلب ... پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 23:23 :: نويسنده : مهران
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 23:17 :: نويسنده : مهران
خانم ها حالشو ببرند... با عذرخواهی از انگشت شمار مردان متفاوت طنز ه هاااااااااااااااااااااااااااااااا...! ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : مهران
دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 14:43 :: نويسنده : مهران
دخترها نمیتوانند دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 14:37 :: نويسنده : مهران
صبحگاه: ....................... ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 14:26 :: نويسنده : مهران
دختر: سلام خواهش میكنم! Asl pls ؟
پسر: تهران/وحید/26 و شما؟
دختر: تهران/نازنین/22
پسر: چه اسم قشنگی! اسم مادربزرگه منم نازنینه!
دختر: مرسی! شما مجردین؟
پسر: بله. شما چی؟ ازدواج كردین؟ ادامه مطلب... ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 14:13 :: نويسنده : مهران
دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 14:5 :: نويسنده : مهران
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن ادامه مطلب... ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 13:45 :: نويسنده : مهران
بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به بررسی روند رشد و نمو یک کودک (پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم :
اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است. برید به ادامه مطلب... ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 13:17 :: نويسنده : مهران
ازدواج در ایران دارای رسوم و قواعدی است که برخی از آنها منحصر به فرهنگ ایرانی است. این رسوم در طول تاریخ به دفعات تغییر کردهاند و در میان اقوام، ادیان و مذاهب، و حتی طبقات اجتماعی گوناگون به فراخور متفاوت هستند.
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 12:35 :: نويسنده : مهران
بقیه تو ادامه مطلب....
ادامه مطلب ... یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 16:27 :: نويسنده : مهران
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 16:23 :: نويسنده : behnam
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 16:22 :: نويسنده : مهران
> سال 1230: >زن : آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده…!!! >مرد: بلند خندیده ؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. !!! نخیر نمی شه باید بکشمش… !!! >– بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه…
> سال 1290: >زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها ! شکر خورد. !!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده… >مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت… !!! > بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه…
> سال 1330: >زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ… >مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم . یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی… > بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه…
> سال1390: >زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا) >مرد: من… اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شالتو بیار جلوتر. نه… نه… نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره… !!!
> سال 1400: >بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو میبخشه
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 16:15 :: نويسنده : مهران
بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 1:32 :: نويسنده : Azad
متأسفم!نتونستم برای زنتون کاری کنم!! مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".
شنبه 11 آذر 1391برچسب:, :: 23:49 :: نويسنده : Azad
سال ۳۶۵ روز است در حالی که: پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 14:19 :: نويسنده : مهران
پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 14:10 :: نويسنده : مهران
پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 14:2 :: نويسنده : مهران
♦ ۸ صبح: تو رخت خواب….. ♦ 9 صبح: یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده…. ♦۱۰ صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)(اه اه حالم به هم خورد23) ♦۱۱ صبح: از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه) ♦ ۱۲ صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه ۹۹ تا میس کال ۱۹۹ تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله! ♦ ۱ ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم بابک جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….بابک جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم پاشو دیگه پرتش میکنه ♦ ۲ ظهر: ماماااااااااااااان …..ناهار(چه لوس...اییییییییییی) ♦ ۳ ظهر: مامااااان جورابام کو؟(پسرا همیشه شلختن) ♦ ۴عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟ ♦ ۵ عصر: اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن) ♦ ۶ عصر: به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ۱۰ ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش ۲ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر جون بیچاره کمک و امداد…) ♦ ۷ عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟ ♦ ۸ غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!! ♦۹ شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند….. ♦ ۱۰شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه… ♦۲شب:مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!) پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 13:52 :: نويسنده : مهران
چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 19:50 :: نويسنده : مهران
یه شب خانم خونه اصلا” به خونه بر نمیگرده و تا صبح پیداش نمیشه! صبح بر میگرده خونه و به شوهرش میگه که دیشب مجبور شده خونهء یکی از دوستهای صمیمیش (مونث) بمونه. شوهر بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای زنش زنگ میزنه ولی هیچکدومشون حرف خانم خونه رو تایید نمیکنن!
یه شب آقای خونه تا صبح برنمیگرده خونه. صبح وقتی میاد به زنش میگه که دیشب مجبور شده خونهء یکی از دوستهای صمیمیش (مذکر) بمونه. خانم خونه بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای شوهرش زنگ میزنه. ۱۵ تاشون تایید میکنن که آقا تمام شب رو خونهء اونا مونده!! ۵ تای دیگه حتی میگن که آقا هنوزم خونهء اونا پیش اوناست!!! چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 15:23 :: نويسنده : مهران
طی یک نظرسنجی از یک دانشجوی ورودی جدید و یک دانشجوی ترم آخری خواسته شد که با دیدن هر کدام از کلمات زیر ذهنیت و تصور خود را در مورد آن کلمه در یک جمله کوتاه بنویسند. جمله اول مربوط به دانشجوی ورودی جدید و جمله دوم مربوط به دانشجوی ترم آخری…
۲)به دلیل اینکه در طی این چهار پنج سال یک بار هم ایشونو نتونستم ببینم، هیچ ذهنیتی ندارم
۲)چلو لاستیک به همراه افزودنی های غیر مجاز
۲)تنها استفاده از این کارت گرفتن فیلم از ویدئو کلوب است
۲)مکانی برای همزیستی مسالمت آمیز با سوسک و موش
۲)شبی که تا صبح باید مثل خر درس خوند
۲)طلای کاغذی
۲)تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان
۲)نمک تحصیل در دانشگاه
۲)مثل مهریه میمونه کی داده کی گرفته
۲)کو؟ کجاس؟کسی رو سراغ داری برام؟
۲) ارگانی برای حفاطت از دانشگاه از گزند دانشجویان
۲)ها ایی دانشجو که وگفتی یعنی چه؟؟؟!!!! پيوندها
|
|||
![]() |