گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروه 213 آخرین مطالب
پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 14:19 :: نويسنده : مهران
پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 14:10 :: نويسنده : مهران
پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 14:2 :: نويسنده : مهران
♦ ۸ صبح: تو رخت خواب….. ♦ 9 صبح: یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده…. ♦۱۰ صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)(اه اه حالم به هم خورد23) ♦۱۱ صبح: از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه) ♦ ۱۲ صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه ۹۹ تا میس کال ۱۹۹ تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله! ♦ ۱ ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم بابک جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….بابک جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم پاشو دیگه پرتش میکنه ♦ ۲ ظهر: ماماااااااااااااان …..ناهار(چه لوس...اییییییییییی) ♦ ۳ ظهر: مامااااان جورابام کو؟(پسرا همیشه شلختن) ♦ ۴عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟ ♦ ۵ عصر: اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن) ♦ ۶ عصر: به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ۱۰ ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش ۲ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر جون بیچاره کمک و امداد…) ♦ ۷ عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟ ♦ ۸ غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!! ♦۹ شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند….. ♦ ۱۰شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه… ♦۲شب:مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!) پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 13:52 :: نويسنده : مهران
پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 3:29 :: نويسنده : Azad
دانشجو از دید دانشجویان پسر بیکار : -تمام تفریحاتی که پسرها انجام میدن در میان دختران هم رایج شده و کافیست دوباره برای درک بیشتر مطلب تفریحات پسران رو مرور کنین دانشجو از دید دانشجویان شاغل ( دختر و پسر فرقی نمیکنه )
- این جیب اون جیب کردن و دویدن برای جور کردن هزینه های بالا - دنبال رفع تداخل کلاسها و ساعات کار - گرفتن پاچه اساتید جهت منعطف کردن آنها - گرفتن جزوه از هر کس و ناکسی و کپی کردن آن - صبح کار ، وسطش کلاس ، وسط کلاس بدو سر کار ، سر کار فکر غیبت خوردن در کلاس ، سر کلاس فکر باد کردن امور کار - سرو وعده های غذایی یا ممکن نمیباشد و یا در بین کلاسها یا در بین راه به صورت ضربتی صورت میگیرد . - خوابیدن در سر کلاس - فکر پاس کردن چک ، جواب دادن به مسئول ، راه انداختن مشتری و ... به جای تمرکز روی درس !! - فکر درس ، تمرین ، پروژه ، میان ترم ، پایان ترم و .... به جای تمرکز در کار!! عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم : - سر گیجه و موج گرفتگی - جیبی خالی که داخلش فقط یک کارت سوخت خالی پیدا میشود - یک مشت جزوات درهم و برهم که چیزی از توش در نمیاد - افت شغلی - زخم معده و لاغری مفرط و چشمانی گود و چهره ای زرد - کلکسیونی از پاچه اساتید و مسئولین محترم - فراموش کردن هرگونه تمایلات و هنرهای قدیمی و بی میل شدن جهت ادامه آنها - کم شدن روابط دوستانه و خانوادگی در حد طرد از جمع پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, :: 2:57 :: نويسنده : Azad
اينا خاطرات جالب و خنده دار افراد مختلفه كه از سايتاي مختلف جمع شده
بخونيدشون ضرر نمي كنيد آخر خندست ادامه مطلب ... چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 19:50 :: نويسنده : مهران
یه شب خانم خونه اصلا” به خونه بر نمیگرده و تا صبح پیداش نمیشه! صبح بر میگرده خونه و به شوهرش میگه که دیشب مجبور شده خونهء یکی از دوستهای صمیمیش (مونث) بمونه. شوهر بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای زنش زنگ میزنه ولی هیچکدومشون حرف خانم خونه رو تایید نمیکنن!
یه شب آقای خونه تا صبح برنمیگرده خونه. صبح وقتی میاد به زنش میگه که دیشب مجبور شده خونهء یکی از دوستهای صمیمیش (مذکر) بمونه. خانم خونه بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای شوهرش زنگ میزنه. ۱۵ تاشون تایید میکنن که آقا تمام شب رو خونهء اونا مونده!! ۵ تای دیگه حتی میگن که آقا هنوزم خونهء اونا پیش اوناست!!! پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|